گسترش مشاركت سياسي لازمه ي حماسه سياسي
نويسنده: دكتر محمدحسين جمشيدي
تنظيم و ويرايش: سايت حرف آخر
زندگي انسان بر روي كرهي خاكي در عرصهي امور مشترك با ديگران يعني سياست عمومي يا امر سياسي كه همانا «امري است مرتبط با هر گونه اقدام يا شركت در سرنوشت مشترك خود و ديگران در جهت حفظ شئون و مصالح آدمي[1]» تاريخي است مركب از همكاري و ستيز يا به تعبيري «سلطه و همگونگي[2]» است. آنگاه كه نخستين بار انسان دريافت كه ميتواند با تجميع توان خود با ديگري بر آن ديگري فائق آيد يا با ديگري همراه گردد، مشاركت مطرح شد. نمونهي مشاركت را ميتوان در دولت شهرهاي اوليهي «سومر» و برخي ديگر از نقاط تاريخي ديد. همچنين اتحاديههاي اوليه مانند اتحاديهي «مادها» با ساير دولتها براي مقابله با «آشور[3]» نمونهاي ديگر از مشاركت است. از انباشت تجربهي تاريخي بشر در اين عرصه، مشاركت در مفهوم امروزي خود متبلور شد.
در جامعهي پس از انقلاب ايران اسلامي نيز با توجه به افزايش آگاهي عمومي از يك سو و با توجه به قانون اساسي و مكتب اسلام از سوي ديگر و بيانات و ديدگاههاي امام خميني(ره) حضور مردم در عرصهي سياست و مشاركت عمومي يا سياسي آنها مورد توجه و پذيرش قرار گرفت و بر آن بارها و بارها تأكيد شده است. به گونهاي كه امام خميني(ره) ميفرمايد: «امروز مسؤولين به عهدهي ملت است. ملت اگر كنار بنشيند ...، و اشخاصي كه نقشه كشيدهاند براي اين مملكت از چپ و راست، آنها وارد بشوند در مجلس، تمام مسؤوليت به عهدهي ملت است.[4]» براين اساس در اين نوشتار به اختصار به بررسي مشاركت و ابعاد آن ميپردازيم.
تعريف و چيستي مشاركت سياسي
«مشاركت» در لغت به معناي همكاري، شركت داشتن يا حضور داشتن است. (دهخدا، لغت نامه: مشاركت) فرهنگ انگليسي «آكسفورد»، واژهي «participation» را كه معادل مشاركت فارسي است به معناي «عمل يا واقعيت شركت كردن، بخشي از چيزي را داشتن يا تشكيل دادن» دانسته است.[5]
بر اين مبنا مشاركت سياسي در اصل به معناي شركت در امور عمومي همراه با احساس مسؤوليت مشترك است يا به تعبيري ديگر: مشاركت سياسي «تعهدي فعالانه، آزادانه و مسؤولانه» است كه به عنوان يكي از سازوكارهاي اعمال قدرت از درون جامعه بر ميخيزد.[6]
در نهايت ميتوان مشاركت سياسي را شامل هرگونه رفتار و عمل فردي يا جمعي دانست كه در راستاي همكاري و تعاون عمومي در عرصهي سياست صورت ميگيرد و هدف آن تحت تأثير قرار دادن قدرت، تصميمها و سياستگذاريهاي عمومي مانند انتخاب رهبران سياسي و يا اعمال نظارت برآنها و[7]... و به طور كلي هر آنچه به سرنوشت مشترك جمعي ارتباط دارد، ميگردد. مشاركت سياسي يك رابطهي سياسي است كه از دو عنصر انساني و وضعي تشكيل ميشود. از اين رو عناصر اساسي مشاركت عبارتاند از:
1) مشاركت كننده (انسانها يا مردم)؛
2) موضوع مشاركت (حقوق مردم).
به طور كلي در تبيين مشاركت سياسي در غرب دو نظريه مطرح شده است:
1 . نظريهي ابزاري مشاركت:
در اين نظريه مشاركت را وسيلهاي براي يك هدف يعني براي دفاع يا پيشبرد يك فرد يا گروهي از افراد در برابر جباريت و استبداد در نظر ميگيرند. آنها ميگويند كه افراد بهترين داور منافع خودشان هستند، حكومتي كه مردم در آن مشاركت داشته باشند كارآمدتر است. افرادي كه از تصميمها تأثير ميپذيرند حق دارند در گرفتن تصميمهاي ديگر مشاركت داشته باشند و مشروعيت حكومت بر مشاركت استوار است. وارثان نهايي نظريهي ابزاري، فايده گرايان و كثرت گرايان هستند.
2 . نظريهي تكاملي مشاركت:
طرفداران اين نظريه استدلال ميكنند كه شهروند آرماني، يك شهروند مشاركت كننده است و بنابراين مشاركت، اعمال مسؤوليت اجتماعي است يا يك تجربهي يادگيري است كه شهروندان را نه تنها آگاه از حقوق خود بلكه آگاه از وظايف و مسؤوليتهايشان پرورش ميدهد. چنين ديدگاهي در نوشتههاي «ارسطو، جان استوارت ميل، دوتوكويل و روسو» يافت ميشود. «ميسرا» ميگويد: «رشد تواناييهاي اساسي بشر از جمله شأن و منزلت انساني و مسؤول ساختن بشر در باروري نيروي تصميمگيري و عملي كه سنجيده و از روي فكر باشد.[8]»
مباني مشاركت سياسي
اين مباني به اختصار عبارتاند از:
1.مدني بودن انسان :
انسان بالطبع مدني يا سياسي است.[9]زندگي سياسي براساس روابط مبتني بر اطاعت پذيري و فرمانروايي انسانها با يكديگر امكان پذير ميگردد و در اين فرآيند، فرد و جامعه بر يكديگر تأثير ميگذارند. در نتيجه، افراد بايستي با مشاركت فعال خويش در سرنوشت خود و جامعه، دخالت كرده و در چگونگي ادارهي امور كشور تأثير گذار باشند چرا كه اگر در تعيين سرنوشت خود مشاركت نداشته باشند بر اساس سنتهاي موجود در عالم خلقت، ديگران با سلطه برآنها، براي آنها تصميمگيري خواهند كرد و هر طوري كه بخواهند با سياستگذاري و تنظيم ادارهي امور، آنها را به دنبال خود ميكشند و چه بسا كه آنها را به ورطهي هلاكت بيندازند.
2. خردمند بودن انسان :
خرد و عقل انسان كه حاصل آن انديشه، تعقل و تدبير است. ضرورت همكاري و تعاون در امور مشترك را مورد توجه و تأييد قرار داده است. براين اساس كنشهاي مربوط به مشاركت همگاني رفتارهايي معقول و هدفمندند و اين بدين معناست كه قصد مردم اين است كه به دليل خردمند بودن از راه ابزارهاي مناسب به نتايج خاصي برسند.
3. منافع عمومي و مشترك :
انسانها در زندگي داراي منافع مشترك و عمومي هستند كه رسيدن به آنها جز از راه اقدام جمعي و همراه با مشاركت ممكن نيست. به علاوه انگيزههاي متفاوتي همچون كار به خاطر منافع عمومي، احساس وظيفه، علاقه به كار با ديگران، كسب محبوبيت بين ديگران، برخورداري از احترام و قدرداني ديگر شهروندان و يا دستيابي به اهداف جمعي، افراد را به مشاركت در حوزههاي سياسي و اجتماعي ترغيب ميكند. به بياني: رابطهي متقابل و انتظار از يكديگر حوزهي گستردهاي براي مشاركت سياسي فراهم ساخته كه عملكرد فرد در سازمانها و نهادهاي جامعه را در گسترهي مشاركت سياسي قرار ميدهد.[10]
4. اصل حاكميت عمومي :
مشاركت سياسي به منظور اعمال حق حاكميت مردم در تعيين سرنوشت خود، امري لازم و ضروري است. اگر مردم براي تعيين سرنوشت خود در صحنه حاضر نباشند و بار مسؤوليت را به گردن ديگران بيندازند، حق حاكميت شان در تعيين سرنوشت از بين ميرود. طبق سنتهاي اسلامي هر كس در اين راه تلاش كند، به اندازهي سعي و كوشش خود ميتواند در تعيين سرنوشت خويش مؤثر باشد.
5. مسؤوليت شرعي و ديني :
اهميت مشورت و مشاوره، همكاري و همگامي در انجام امور در اسلام مورد تأكيد قرار گرفته است وآيات بسياري وجود دارند كه به طور شفاف و روشن حاوي پيامهايي در اين مورد هستند. به عنوان نمونه: «... وَشاوَرهُم في الأَمرِ فإذَا عَزَمتَ فَتَوَكَّل عَلَي الله إِنَّ الله يحِبُّ المُتَوَكِّلينَ؛[11] و در كارها با آنان مشورت نما، ليكن آنگاه كه خود تصميم گرفتي با توكل به خدا آن را انجام ده كه خدا آنان را كه بر او اعتماد كنند، دوست دارد.» يا: «وَالَّذينَ استَجابُوا لِرَبِهِم وَاقَامُواالصَّلوه و أَمرُهُم شُورَي بَينَهُم وَ مِمّا رَزَقنَهُم ينفِقُونَ؛[12] و آنان كه امر خدا اجابت كردند و نماز را به پاي داشتند و كارشان را به مشورت با يكديگر انجام ميدهند و از آنچه روزي آنها كرديم به فقيران انفاق ميكنند.» يا پيامبر(صلياللهعليهوآله) ميفرمايد: «مردم همگي كسان خدايند ...»[13] امام علي(عليهالسلام) نيز در نامهي معروف خود به مالك اشتر ميفرمايد: «بدان كه رعيت را صنفهايي است كه كارشان جز به يكديگر اصلاح نشود و از يكديگر بي نياز نباشند.»[14] بنابراين با توجه به مباني ياد شده، مشاركت امري انساني و در عين حال ضروري و لازم براي بشر است.
اهميت و جايگاه مشاركت سياسي در جهان امروز
امروزه انديشمندان و صاحبنظران سياست مشاركت سياسي را يكي از شاخصههاي جوامع مردمسالار ميدانند. هر جامعهاي كه ادعاي مردمسالاري را داشته باشد، اما نتواند مشاركت مردم را در اعمال حاكميت به وسيلهي نهادهاي مدني و تشكلهاي سياسي و يا مشاركت مستقيم آنها فراهم كند، ادعاي آن حرف بيمعنايي خواهد بود. در حقيقت يكي از مؤلفههاي تعيين كنندهي حاكميت مردمي، فراهم بودن شرايط براي تمامي شهروندان جهت مشاركت در سياست و امور حكومتي است. به بياني: تنها از راه مشاركت است كه قدرت سياسي به طريق مسالمت آميز دست به دست ميگردد و ميزان توسعهي سياسي يك كشور بستگي مستقيم به اين مؤلفهي اساسي دارد. (اسكندري و علايي، همان) در واقع: فقدان مشاركت عمومي، حكومت و ادارهي سياسي جامعه را در دام خودكامگي و استبداد گرفتار ميكند. [15]
راههاي گسترش فرهنگ مشاركتي در جامعه
به طور كلي راههايي كه براي مشاركت عمومي و سياسي مردم ميتوان به كار گرفت، عبارتند از:
1) تبيين باورهاي ديني و گسترش آن در جامعه :
دين يكي از مؤلفههاي اصلي، مهم و موتور محركهي جنبشهاي اجتماعي و سياسي در جامعه ميباشد. باورهاي ديني در گسترش مشاركت سياسي اهميت زيادي دارد. تأثير دين در گسترش مشاركت مردمي در طول تاريخ به ويژه در جهان اسلام انكار ناپذير است. ابن خلدون، دربارهي نقش دين در مشاركت ميگويد: «دين در بين نيروها وحدت ميآفريند، رقابتها را از بين ميبرد و به افراد روحيهي ايثار ميدهد. اين روحيه به افزايش مشاركت و ايجاد دولتهاي وسيع ميانجامد. چنانچه باورهاي مذهبي به دليل تجمل پرستي و ... به ركود گرايد، وحدت اجتماعي متزلزل ميگردد.» (ابنخلدون، مقدمه) اين موضوع به ويژه در مكتب تشيع كه رهبري ديني از رهبري سياسي تفكيك ناپذير است و اين دو در قالب و احدام امت همواره ملازم هم بودهاند، بسيار با اهميتتر و سرنوشت سازتر بوده است. بنابراين با تبيين صحيح جايگاه دين و باورهاي ديني در جامعه ميتوان مشاركت مردم در امور اجتماعي و سياسي را بالا برد.
2) افزايش آگاهي مردم :
يكي از موانع مشاركت عمومي ناآگاهي است كه قشر زيادي از جامعه نسبت به توان خود ناآگاه هستند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با گسترش بيان اطلاعات براي آشنايي مردم با مباني قانون اساسي و ديدگاه اسلام دربارهي مشاركت از راه رسانههاي گروهي و همچنين تبيين احاديث اسلامي و سخنان امام خميني در مورد مشاركت عمومي، افزايش مشاركت عمومي در سطح قابل ملاحظهاي مشهود شده است زيرا آگاهيهاي عمومي نقش بسيار مهمي در توسعهي مشاركت مردمي دارد.
3) جلوگيري از سلطهي گروههاي انحصار طلب :
با جلوگيري از تسلط گروههاي انحصار طلب بر اركان سياسي و اقتصادي جامعه و حفظ عدالت اجتماعي ميتوان انگيزهي تمايل عموم مردم را به مشاركت در امور سياسيي تقويت نمود زيرا اگر تمام كارها در دست حزب يا جناح خاصي قرار گيرد و دستگاهها و نهادهاي حكومتي فقط در راستاي خواست آنها حركت كنند، ديگر فضايي براي تحقق مشاركت مردمي نميماند.
4) وجود احزاب قانوني و مشروع :
يكي از راهكارهاي توسعهي مشاركت مردمي وجود احزاب قانوني و مشروع است كه نيروهاي مردمي را در گسترش مشاركت سياسي جهت دهي نمايند.
5) وجود نهادهاي مشورتي و شورايي :
براي تحقق مشاركت عمومي و همگاني بايد نهادهايي مشورتي به وجود آورد كه ضمن كمك به انتخاب اصلح، چگونگي مشاركت سياسي مردم را نهادمند و سازمان يافته كنند.
6) ايجاد فرهنگ سياسي مشاركتي فعال :
فرهنگ از مهمترين عوامل مشاركت سياسي و اجتماعي است. مشاركت افراد در جامعهاي كه داراي فرهنگ سياسي مشاركتي است، گسترده است؛ در مقابل، در جامعهي فاقد چنين فرهنگي مردم با پديدههاي سياسي و اجتماعي بر خورد انفعالي دارند. از اين رو بايد فرهنگ مشاركت مردمي را به نحو مطلوب نهادينه سازي نمود.
7) ايجاد اعتماد عمومي :
براي نهادينه شدن مشاركت سياسي، تحول باورها و تغيير ذهنيت مردم و برانگيختن حساسيت سياسي آنها ضروري است. زيرا برانگيختن مشاركت مردم در قالب تشكلهاي سياسي، پويايي نظام اجتماعي و ثبات حاكميت را در پي دارد. بدين سبب «رابرت دال» بر اين عقيده است كه اعتماد و مسؤولتپذيري در بين فعالان سياسي مهمترين محل مناسب براي مشاركت سياسي است.[16]
8) عدالت اجتماعي و فقرزدايي :
محورهاي مهمي هستند كه در گسترش مشاركت سياسي و اجتماعي نقش اساسي و تعيين كنندهاي دارند. قرآن كريم عدالت اجتماعي و اقتصادي را هدف اساسي بعثت پيامبران الهي ميداند. (17) امام خميني هم هدف كلي احكام شرعي را بسط عدالت و حكومت ديني معرفي ميكند.[18]اگر شرايط اقتصادي به گونهاي باشد كه انسان فقط بتواند وسيلهي اوليهي معاش را فراهم كند، فرصتي براي مشاركت نخواهد داشت. از اين رو آرامش و امنيت معاش، فرصت بهتري را براي پرورش استعدادهاي مشاركتي فراهم ميكند.
9) رسانههاي جمعي :
رسانهها نوعي ابزار ارتباطي در جامعه هستند كه در دنياي امروزي نقش بسيار مهمي را در بيداري مردم ايفا ميكنند. يكي از كاركردهاي رسانهها ايجاد همبستگي اجتماعي و زمينهسازي براي مشاركت عمومي است.
شرايط تحقق مشاركت سياسي مطلوب
تحقق مشاركت سياسي مطلوب مبتني بر فرهنگ مشاركتي فراگير و پوياست اما نياز به شرايطي چند دارد كه عبارتاند از:
1. مشاركت مشروط به برابري انسانهاست. از اين رو فرصتهاي برابر را ميطلبد و در غير اين صورت نميتوان از مشاركت به معناي واقعي سخن گفت.
2. مشاركت منوط به آزادي انسانهاست. در يك نظام مشاركتي فرض بر اين است كه مردم بايد آزاديهاي اساسي را براي تأثيرگذاري بر سياستها و به دست آوردن مناصب عمومي داشته باشند و دولت نيز بايد امكان اين آزاديها را فراهم كند. بر اين مبنا مشاركت «تعهدي فعالانه، آزادانه و مسؤولانه» است كه به عنوان يكي از سازوكارهاي اعمال قدرت از درون جامعه بر ميخيزد.[19]
3. مشاركت حق مردم است و حق گرفتني است و از اين رو مردم بايد توانايي گرفتن اين حق را دارا باشند.
4. مشاركت نياز به آگاهي دارد و بيش از هر چيز نيازمند اقدام آگاهانه مردم است. مشاركت سياسي فعاليت داوطلبانهي اعضاي جامعه در انتخاب رهبران و شركت مستقيم و غيرمستقيم در سياستگذاري عمومي است.[20]
5. مشاركت فعاليتي كيفي و داراي درجات نسبي است. از اين رو گسترده و ژرفاي آن متغير و در عين حال بسيار مهم ميباشد.
6. مشاركت داراي پيامدها و نتايج دو سويه بر مردم و حكومت است و چنانچه بنا باشد مؤثر واقع گردد، مستلزم تغييراتي بنياني در انديشه و عمل اين دو است. پس بايد از درون مردم بجوشد و در قالبهاي پايدار و مقبول جامعه و دولت تبلور يابد.
7. ايدههاي مشاركتي همه و همه يك مخرج مشترك دارد و آن اهميت دادن به نقش و نظر مردم در تصميمگيريهاي سياسي و دسترسي آنان به منابع قدرت است. از اين رو براي تحقق آن بايد موانع را نيز برداشت.
موانع مشاركت سياسي
موانع مشاركت عبارتاند از: «محدوديتهاي تحميلي بر افراد، محيط سياسي عمومي با ماهيت بازدارندگي، نظام حزبي و سياسي تك بعدي، قصور و كوتاهي اجتماع در تأمين نيازهاي افراد، فقدان امنيت، نبود عدالت، عدم تخصيص فرصتهاي برابر، عدم حراست از كرامت انساني، عدم دسترسي يكسان و برابر به اطلاعات و خبرها، جوّ سياسي ناسالم، فقدان انگيزش براي ياري دادن ديگران، شكاف ميان نخبگان و تودهي مردم، وابستگي سياسي، اقتصادي و به ويژه فرهنگي.»
نتيجه گيري
انسانها براي ادارهي عمومي خويش نيازمند مشاركت سياسي هستند و از اين رو اين امر با فطرت و طبيعت آنها سازگاري و انطباق دارد. اما براي تأمين مشاركت سياسي مردم مجموعه سيستم و نظام حكومتي بايد مشاركت پذير باشد، در غير اين صورت آفات و آسيبهاي ضد مشاركتي نظام، به تدريج زمينههاي تحقق امر مشاركت را نيز از ميان بر خواهد داشت و ديكتاتوري و خود رأيي را جايگزين آن خواهد كرد. مكتب اسلام با ارج نهادن به مردم، مشاركت آنها را در امور سياسي و عمومي خواستار شده است؛ به گونهاي كه حتي خداوند پيامبرش را فرمان مشورت با مردم ميدهد. امام خميني نيز بر مشاركت مردم و حضور آنان در صحنههاي سياسي تأكيدي به جد داشتند.
عمدهترين عامل تأمين مشاركت، آگاهي و علاقهي مردم و احساس مسؤوليت آنها است كه در درون فرهنگ سياسي مشاركتي فعال و پويا ميتواند زمينهساز تحقق مشاركت سياسي در جامعه گردد، به علاوه تا زماني كه نتوان مردم را به اين باور سوق داد كه با مشاركت سياسي، تعاون و همياري عمومي و مشاوره و شور جمعي است كه ميتوان به جامعهاي توسعه يافته، مرفه و سعادتمند دست يافت و تا زماني كه نتوان فرهنگ خود محوري و خودرأيي را در جامعه از ميان برداشت، سخن گفتن از مشاركت سياسي مردم بيمعنا خواهد بود.(*)
پينوشتها:
[1]. جمشيدي،1385 : 85
[2]. دو ورژه، 1376 :14
[3]. جمشيدي ،1383: 110
[4]. امام خميني، 1378 : 12/181
[5]. زاكس، 1377: 115
[6]. كائوتري،1379، ص6
[7]. مك آيور، 1349 : 383-387
[8]. توسلي،1382،ص 43
[9]. ارسطو،1364: 5
[10]. اپتر ، 1380: 20
[11]. سورهي آلعمران، آيهي 159
[12]. سورهي شوري، آيهي 38
[13]. نهج الفصاحه، ص789
[14]. نهج البلاغه،ترجمهي آيتي، 1378، ص727.
[15]. جمشيدي ،1382: 100
[16]. Dahl, 1982, p. 35
[17]. سورهي حديد :آيهي 25
[18]. صحيفهي امام، ج21، وصيت نامه.
[19]. كائوتري:1379 ، 6
[20]. مصفّا، 1375:ص 9
منابع :
1- ابنخلدون، مقدمه، ترجمهي محمد پروين گنابادي، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي .
2- اپتر، ديويد اي؛ اعتراض سياسي و تغير اجتماعي، ترجمهي محمدرضا سعيد آبادي، تهران: پژوهشكدهي مطالعات راهبردي، 1380.
3- ارسطو، سياست، ترجمهي حميد عنايت، تهران: جيبي، 1364.
4- امام خميني، صحيفهي امام، تهران: مؤسسهي تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378، 22جلد.
5- اوكلي، پيتر و ديويد مارسدن، رهيافتهاي مشاركت در توسعهي روستايي، تهران: انتشارات مركز مطالعات روستايي وزارت جهاد،1370.
6- توسلي، غلام عباس، نظريههاي جامعهشناسي(1)، تهران: دانشگاه پيام نور، چاپ نهم: 1382.
7- جمشيدي، محمد حسين، رخ انديشه، كتاب اول، تهران: كلبهي معرفت، 1385.
8- مباني و تاريخ انديشهي نظامي در جهان، تهران: دورهي عالي جنگ سپاه، 1383.
9 - «مشاركت سياسي و آيندهي انقلاب اسلامي ايران»، مجموعه مقالات همايش چالشهاي آيندهي انقلاب اسلامي، تهران: پژوهشكدهي امام خميني(ره) و انقلاب اسلامي، 1382
10- دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران : انتشارات دانشگاه تهران .
11- دو ورژه، موريس ، اصول علم سياست ، ترجمهي ابوالفضل قاضي ، تهران ، نشر داگستر ، 1376.
12- راش، مايكل، جامعه و سياست، ترجمهي منوچهر صبوري كاشاني، تهران: انتشارات سمت، 1377.
13- زاكس، ولفگانگ، نگاهي نو به مفاهيم توسعه، ترجمه: فريده فرهي و وحيد بزرگي، تهران: مركز، 1377.
14- عالم، عبدالرحمن، بنيادهاي علم سياست، تهران: نشر ني، 1380.
15- غفاري، غلام رضا، بررسي موانع اجتماعي ـ فرهنگي مؤثر بر مشاركت اجتماعي ـ اقتصادي سازمان يافته (در قالب NGO ها) در جامعهي روستايي ايران، تهران: مؤسسهي مطالعات و تحقيقات اجتماعي دانشگاه تهران، 1380.
16- قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، تهران: نشر دوران، 1382.
17- قرآن كريم
18- كائوتري، هوئين، در هوئين كائوتري و ديگران، مشاركت در توسعه، ترجمه: هادي غبرائي و داوود طبايي، تهران: روش، 1379.
19- مجلهي مديريت شهري، شمارهي هشتم،1380.
20- مصفّا، نسرين، مشاركت سياسي زنان در ايران، تهران: وزارت امور خارجه، 1375.
21- مك آيور، م. ، جامعه و حكومت، ترجمهي ابراهيم علي كني. تهران: انتشارات ترجمه و نشر كتاب، 1349.
22- مؤسسهي تحقيقاتي توسعهي اجتماعي سازمان ملل 1982.
23- نهج البلاغه، گرد آوري سيدشريف رضي، ترجمهي عبدالمحمد آيتي، تهران: بنياد نهج البلاغه، 1378.
24- نهج الفصاحه (سخنان پيامبر اسلام)، گردآوري و ترجمهي ابوالقاسم پاينده، تهران، جاويدان، 1385.
25- Dahi, Robert A., Polyarshy; PartiCipation and Opposition, London, University Press, 1982.
نظرات شما عزیزان: